الفرقان -تشخیص، فرق، تفسیر علمی زمان از) القرآن -۱۶-
بســم ﷲ الــرحمن الرحيــم
الرحمن/توبهٔ ملائک شورشگر:
بــرای توبه، حتماً، « زمان» لازم است!
زيرا هر سرپيچی از امر ﷲ فسق بوده، مقداری آلودگی در درون شخص و محيط زيست وی توليد می كند:
س ۳۰: ۴۱ « ظاهر گشت فساد در بر و بحر، آنچه مردم به دستان خود كسب كرده اند، تا بعضی از كرده هايشان را به ايشان بچشاند که شاید بازگردند (توبه كنند)».
لذا وقت لازم است تا شخص توبه كننده خويشتن را اصـــلاح كند، ضعف نفس را محكم بدارد، با خودداری در برابر اتفاقات بعدی و وسوسه ها، استقامت خود را ثابت نماید (چنانكه خيلی ها در وحله اول با وجودی كه از كردهٔ خود پشيمان می شوند، باز در اولين فرصت توبه خود را می شكنند و گناه را تكرار می كنند).
پس به مـــلائكی كه مرتكب فسق شده اند ﷲ فرصت توبه می دهد، ليكن نه در محلی كه بوده اند؛ زيرا باغهای عدن منزه از هرگناه يا آلودگی است.
بايد فرود آيند و از پستی، راهی كه انتخاب كرده بودند (زيرا كفران نعمت و خيانت به رب خويش نهايت پستی است) خود را به عالم اعلا برسانند؛ بايد در سختی، استقامت و پايداری خود را ثابت كنند تا مرض شك را در وجودشان پاك و معالجه نمايند و اينچنين لياقت برگشت به مقام اوليه خويش را بيابند.
اين توجيه كلمه « توبه يا بازگشت» است.
پس ﷲ دستور می دهد كه از مقام و نعماتی كه در بهشت عدن برخوردار بوده اند نزول يا هبوط كنند.
اين تنـــــزل از هر لحاظ بوده كه حتی از اصل و نسل نيز نقصان يافته اند چنانكه اول از نسل « جان» (نسل مــلائك) بوده اند و با سقـــــوط، «الف» قامت و بلندی را از دست داده به « جن» تنزل می يابند … !
س۱۸: ۵۰ « و آنگاه كه به ملائك گفتيم، برای ادم سجده كنيد، پس سجده كردند بجز ابليس؛ او از جن باشد كه از امر ربش سرپيچی كرد؛ آيا بازهم او و نژادش را غير من به ياوری (دوستی) می گيريد با وجودی كه دشمن شماست؟ چه بد مبادله ای است برای ظالمين!»
بعد از اين خبر، كه مـلائك را دچار خوف و حزن شديدی كرده بوده، رب به آنها نويد می دهد كه هنوز راه برگشتی به دليل توبه آخرشان باقيمانده و در صورتی كه از هــدايتی كه برايشان می فرستد پيروی كنند، پس نترسند و محـــزون نباشند كه دوباره به مقام اوليه خويش بازمیگردند:
س۲: ۳۸ « گفتيم، از آن هبوط كنيد، جميعاً ، هر گاه از جانب من هدايتی شما را رسيد، آنانکه هدايت مرا تبعيت كنند، پس خوفی نداشته باشند و محزون نگردند.»
پس اين دسته ملائك که اول بار با ابلیس ساخته بودند و تبعید به نزول در دنیا و “زمین” شدند،همان گروه جن می باشند؛ و شرايط هدايتی رب عالميان نيز برای جن و انس در دنیا يكی است:
س۵۵: ۳۹ « در آنروز پرسش نمی شود از گناهش انس و جان» (زيرا گناهكار به سيمايش شناخته شود)
و چنانكه قبل از اين در توضيح « الرحمن» بيامد؛ آيات القرآن و كتابهای آسمانی قبل آن، شامل حال جن و انس هر دو بوده (سورهٔ جن س۷۲). لذا جن نيز، به مانند انسان، شرط پيروزی اش در نگهداری عهد خود با ﷲ (كه الهی غير ﷲ نگيرد)، در استقامت عزم و اراده در برابر وسوسه های شيطانی است؛ كه البته با آمدن به روی زمين، به مانند انسان همه چيز را فراموش كرده است:
س ۲۰: ۱۱۵ « واقعيتی است كه ما با آدم از قبل عهد بستيم، پس فراموش كرد و برای او عزمی نيافتيم.»
گروه جن از نسل ابلیس به دنیا فرود آمده اند (چنانکه در۱۸: ۵۰ “نژاد ابلیس”)، و چنانچه در مدت زمان مهلت در دنیا، خود را اصلاح نكنند، جزو لشگريان ابليس (س۲۶: ۹۵)، همراه با انسانهائی كه گول خورده اند (س ۲۶: ۹۴)، به آتش افزای ابدی محول می شوند.
۲۶: ۹۴ « پس سرنگون شدند در آن ايشان و اغواشدگان،»
: ۹۵ « و لشگريان ابليس (در زمين) مجموعاً»
پس اگر، بر خلاف ابليس، كلمه «اخراج» برای اين دسته ملائك صادر نشده، دليل بر همين است كه هنوز راه برگشتی برايشان باقی است.
روش يا صراط مستقيم برای برگشت آنها به عالم اعلا نيز، به مانند بشر، همان دوری از تبعيت شيطان و خالص عبادت كردن ﷲ است (س ۱۵: ۴۰ و ۴۱)، كه چنانكه قبلاً آمد، تنها راه ازدياد « نور» و ذخيرهٔ انرژی ﷲ است برای جميع جن و انس (س ۵۱: ۵۶)، كه آفرينش هر دو براساس عبادت، يا تبعيت ﷲ پايه گذاری شده است.
۱۵: ۴۰ « بجز از ايشان كه بندگان خالص تو باشند (تو را خالص پیروی كنند)»
۱۵: ۴۱ « گفت، اين است صراط مستقيم سوی من.»
۵۱:۵۶ « نيافريدم جن و انس را مگر بر (اساس) عبادت من.»
“ابليس”، از رؤسای عالیقدر ملائک، كه از فرمان رب كُلاً سرپيچی کرد:
“ابليس”، تنها ملکی كه بالاخره نيز حاضر نشد که به آدم سجده کند، و فرمان رب را بطور کلّی رد نمود، پس به جرمهای ذيل محكوم به ابد گشت:
- به جرم تكبر و برتری جستن در عالم اعلا (كه تنها سزاوار ﷲ است)، خلع درجه شد و از مقام خويش افتاد و از آنجا به تحقير و سرافكندگی برای ابد اخراج شد: ۷: ۱۳ « گفت ، پس تنزل كن از آن كه در آن تو را تكبر نشايد، پس برون شو كه تو از تحقيرشدگان (ابدی) میباشی».
- نكوهيده و تبعيد ابدی گشت:۷: ۱۸ « گفت ، برون شو از آن نكوهيده و تبعيد شده! از آنها نيز هر كه تبعيت تو كند، محققاً جهنم را از شما جماعت پر می سازم»
- از زمان تبعید، از (اسم) “ابلیس”، به “الشیطان”(= در بند کننده، خنثی کننده، باطل کننده، عقیم کننده) تنزل یافت؛
- عنوان « رجيم» (رانده شدنی) گرفت ۱۵: ۳۴ « گفت، پس برون شو از آن كه محققاً تو رانده شده ای»
- تا روز دين لعنت شد:۱۵: ۳۵ « و همانا لعنت بر تو باد تا روز دين»
- سپس جهنم جايگاه ابدی او خواهد بود:۱۵: ۴۳ « كه مسلماً جهنم وعده گاه هميشگی ايشان خواهد بود.»
- از « جان» به « جن» تنزل يافت بدون برگشت به مقام اوليه زيرا از تبهكاران ابدی است(س ۱۸: ۵۰ در بالا بیامد)؛
- تا به آخر كفـــر و ســرپيچی را ادامه داده، لذا از كافرين (يا كفار ابدی) خواهد بود: ۳۸:۷۴ « بجز ابليس كه برتری جست و از كافرين گشت-»
{توجه: اين واقعيتی است كه جريان تبعيد شدن ابليس و درخواست مهلت برای انتقام جوئی، چندين بار در القرآن ذكر شده، ليكن برخلاف برداشت كسانی كه اين آيات را نقص تكراری می دانند، هر بار در آنها و بخصوص در جوابهای رب، منظور و اطلاع جديدی نهفته كه البته تنها با ايمان به عظمت آن و مطالعات دقيق و مكرر برای بشر روشن می گردد. يكی از دلايل سادهٔ تكرار بعضی از آيات اينكه، اغلب مؤمنين القرآن را گاه بگاه باز می كنند و لذا اين بهترين وجه « رشته نخ بدست دادن» است.
برداشت از القرآن بستگی به منظور شخص دارد؛ با ديدهٔ انتقاد بازش كنند، موضوع انتقاد برداشتشان می شود، و اگر با اطمينان به عظمتش، به كنكاش علم مطالعه شود، آنگاه با اقيانوسی بی انتها از علم مواجه می گردند كه هر چه در آن بيشتر فرو روند، بيشتر بدست آرند.}
و حال دليل چندین باره ذكر شدن جریان ابلیس:
ابليس كه از امتحان رب رفوزه شده، و نیز در برابر ملائك از تمام جاه و مقام بالائی كه داشته خلع درجه، خوار و سرافكنده گشته، پس واضح است كه پر از كينه و انتقام جوئی است:
- از رب كينه به دل دارد كه در مقابل تدبيرش اغفال گشته؛
- از انسان، كه باعث بدبختی اش بوده؛
- و از ملائك، كه نه تنها در برابر جمعشان سرزنش و تحقير شده، بلكه بخصوص از آنان كه قبلاً با وی همـراهی كرده بودند، دل پری دارد … تشــويق و رأی اوليه همينها شعله غرور او را برافروخته تر و تيزتر نموده و حال رهايش كرده اند و او تنها محكوم به مجازات كبير باقيماند!
در نتيجه از رب مهلت انتقام جوئی می طلبد.
پس اولاً، بديهی است که حق تلافی به او داده شود؛
و ثانياً، جن و انس نيز بايد پايداری خود را برای زندگی عالم اعلا ثابت بدارند.
پس قول و قرارداد انتقام جوئی ابلیس، بنابر “سه عهد جداگانه ایست” كه ﷲ در حضور هر یک از طرفین، ملائك (جن)، « آدم» و پيغمبران و رسولان (رسولان، نمايندگان ﷲ در زمين هستند و لذا غرض از ايشان، انتقام از ﷲ است)، با ابلیس بسته است
اين قول و قراردادها كه در سه مجموعهٔ آيات و در سه سورهٔ جداگانه قرار داده شده اند (س۷: ۱۱-۱۸؛ و
۱۵: ۲۶-۴۳؛ و ۳۸: ۷۱-۸۵)، نمودار اين سه عهد جداگانه هستند و اين حقيقت البته در سئوال و جوابهائی كه بين ﷲ و ابليس رد و بدل می شود، درك می گردد.
در سورهٔ -۷-، تعهدات دربارهٔ ملائك (جن) است؛
در سورهٔ -۱۵-، دربـارهٔ انسان/بشر؛
در سورهٔ -۳۸-، دربارهٔ نبی و رسول.
{توجه: توضیحات این سه عهد در قسمت بعدی (تعهدات ﷲ با ابلیس) به تفصیل تجزیه و تحلیل شده، جهت علاقمندان به جزئیات کلام ﷲ}
در اين آيات، بنا بر حسب معمول انعقاد عهد، اول قرارداد كامل از دليل و شرائط عهد برای هر دسته روشن و جداگانه بيان گشته كه سپس ثبت گردد؛ در ضمن در اين تعهدات بخصوص، هر دسته بايد شاهد به اقرار كفر، حسادت، تكبر و عداوت ابليس گردند که در ضمير آگاهشان ثبت شود تا سپس از طريق يادآوری « كلام ﷲ»، برايشان درس عبرت گردد.
نتيجتاً، هر سه بار، برای هر عهد، ﷲ از ابليس دليل سرپيچی اش را پرسيده و هر بار در پرسش ها فرقی نهاده، تا بدين وسيله دليل فرق آنها را نمايان سازد:
« گفت، چه مانعت شده كه سجده نمی كنی چون فرمانت دادم؟! … » (۷: ۱۲> در عهد ملائک)
« گفت، ای ابليس تو را چه شد كه با سجده كنان نبودی؟» (۱۵: ۳۲> درعهد بشر)
« گفت ای ابليس، چه مانعت شد سجــــده كنی برای آنچـه من به دستان خود خلق كردم؟ تکبر کردی یا از متعالین بودی؟ … » (۳۸: ۷۵ عهدنبی)
در نتيجه جواب ابليس نيز سه بار اقرار به سركشی خود بوده:
« گفت من از او بهترم، مرا از آتش خلق كردی و او را از گِل آفريده ای» (۷: ۱۲).
« گفت، من هرگز سجده نميكنم برای بشری كه از گِل و لجن گنديده خلقش كرده ای» (۱۵: ۳۳)
« گفت، من از او بهترم! مرا از آتش خلق كردی و او را از گِل آفريده ای» (۳۸: ۷۶)
نكاتی جالب در اين سه بار اقرار ابليس:
- در مجموعهٔ آيات س ۷ كه مربوط به عهد با ملائك خطاكارست، « موضوع بشر» آيه جداگانه ندارد؛
- تنها در س ۱۵ كه مربوط به بشر است اسم « بشر» ذكر شده؛
- و در سورهٔ ۳۸ كه باز مربوط به انسان می گردد، آيه ای جداگانه است.
جمله، « تا روزی كه مبعوث می شوند» (به جهت مهلت انتقام) سه بار از جانب ابليس درخواست شده، در (س ۷) مربوط به مبعوث شدن جن، در (س ۱۵) مربوط به مبعوث شدن بشر، و در (س ۳۸)، مبعوث شدن رسولان ﷲ است.
جمله دليل اغوا شدن ابليس: « به سببی كه اغوايم كردی»، دوبار در القرآن آمده، يكبار در سوره (س ۷)، مربوط به ملائك و يكبار نيز در (س ۱۵) مربوط به بشر، كه چنانكه در بالا اشاره شد، دو سبب اغوا شدنش بوده اند.
س ۷:۱۶ « گفت، پس به سببی كه اغـــوايم كردی، صـــراط مستقيم تو را برايشان (كميــن) می نشينم،»
۱۵: ۳۹ « گفت رب من، به سببی كه اغوايم كردی، در زمين برايشان زينت دهم و جميعشان را اغوا می كنم،»
در چهار سورهٔ ديگر:
(س ۲: ۳۴؛ و س ۲۰: ۱۱۶): دربارهٔ سفــارش بعد از اين به آدم است؛
(س ۱۷: ۶۱) ۶۵ و س ۱۸: ۵۰): اطلاعاتی در تكميل گفته های رد و بدل شده در طی همين سه عهد است كه هر بار، با جمله « و آنگاه كه به ملائك گفتيم به آدم سجده كنيد … »، به عنوان تيتر و موضوع كلام يادآوری شده. و این کل آیاتی است در بارهٔ جریان سرپیچی ملائک از سجدهٔ به آدم!
{قبل از توضيحات درباره اين تعهدات، اين نكته اساسی را بايد برای خوانندگان محترم يادآور شوم:
چنانكه در « اسرار خلقت» ذكر شده، خلقت انسان و سپس بشر شدنش، روی زمين بوجود آمده و در همين دنيا صورت گرفته و برخلاف عقايد پيشينيان، هرگز در جنًت عدن نبوده است.
اين امری طبيعی است كه ساختمان جسمی انسان امكان زيست در عالم اعلا (يا به گفته علم، آن سوی ديوار پلانک) را ندارد و در القرآن نيز هرگز صحبت از خلقت روح انسان نبوده، بلكه روح الهی بعد از تكامل جسمی اش در وی دميده شده.
لذا بايد فراموش كرد كه « آدم و حوا» در بهشت اعلا بوده اند كه گول خوردند زيرا علم امروزه حقيقت را برای انسان روشن نموده. پس جنتّی (يا باغی) كه ﷲ آنها را در آن جای داده، در زمین بوده كه آن زمان، حقيقتاً جنّتی سبز و خرم، بدون هيچ آلودگی و نقصان بوده است.}
الحمدلله.